در شماره قبل، ترجمه سورههاى فاتحه و بقره بررسى گرديد. اكنون در اين بخش ترجمه سورههاى آل عمران و نساء مورد بررسى قرار مىگيرد. يادآورى مىشود در اين قسمت و قسمتهاى بعدى، در هر موردى كه لازم است ترجمه درست يك آيه آورده شود، به جاى نقل از يك ترجمه، از چند ترجمه مختلف مثال آورده مىشود، تا موضوع روشنترشود. در ضمن، نخست به برخى نكات مثبت در ترجمه مورد بحث ـ كه مترجم گرامى نسبت به آنها توجه كافى مبذول داشتهاند ـ اشاره مىكنيم.
نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْريةَ وَ الاِْنِْجيلَ
«كتاب [قرآن] را در تأييد آنچه (از كتابهاى آسمانى) برابرش مىباشد، به تمامى حقّ و به تدريج بر تو نازل كرد و (نيز هر يك از) تورات و انجيل را يكجا نازل فرمود».
بررسى: در اين آيه، در مورد نزول قرآن «نزّل» (باب تفعيل) و در مورد نزول تورات و انجيل «انزل» (باب افعال) به كار رفته است؛ غالب مترجمان (از جمله اين جانب) هر دو را يكسان به «فرو فرستاد» يا «نازل كرد» ترجمه كردهاند؛ ولى آقاى دكتر صادقى آن را در مورد قرآن با تعبير «به تدريج نازل كرد» و در مورد تورات و انجيل با تعبير «يكجا نازل فرمود» ترجمه كردهاند كه با معناى دو باب تنزيل و انزال و نيز با شواهد تاريخى سازگار است.
ترجمه درست ديگر: «اين كتاب را به حق (و هدفى والا و عقلانى) به تدريج برتو فروفرستاد كه تصديق كننده است آنچه را پيش از اوست، (از پيامبران و شرايع و كتابهاى آسمانى)، و (هر يك از) تورات و انجيل را دفعتاً و مجموعاً فروفرستاد». (مشكينى)
وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الاِْسْلامِ دينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الاْخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ
«هركه جز تسليم (در برابر خدا) دين و طاعتى ديگر برجويد، هرگز از او پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيانكاران است».
بررسى: غالب مترجمان در اين مورد و موارد مشابه كه چند بار در قرآن آمده است، گفتهاند: «هركه جز اسلام دينى بطلبد...» (و يا قريب به اين مضمون). معناى اصلى «اسلام» همان «تسليم» است و اساساً اين دو كلمه مترادفاند و بديهى است كه منظور از تسليم، تسليم در برابر خداست كه استاد نيز اين معنى را در پرانتز افزودهاند. مؤيّد درستى اين نظر، آيه 54 زمر (39) است كه مىفرمايد: وَ أَنيبُوا إِلى رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ «به سوى پروردگارتان روى آوريد و تسليم او شويد».
ساير ترجمههاى درست: «هر كه جز اسلام (و تسليم در برابر فرمان حق) آيينى براى خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد؛ و او در آخرت، از زيانكاران است». (مكارم شيرازى)
«هر كه دينى غير از تسليم [در برابر خدا] اختيار كند، هرگز از او پذيرفته نخواهد شد؛ و در آخرت در شمار زيانكاران خواهد بود». (طاهرى)
يآ أَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا...
«هان اى كسانى كه ايمان آوردهايد، صبر كنيد و هم در صبر هماهنگى نماييد».
بررسى: باب مفاعله غالباً بر مشاركت دلالت دارد، و در اين آيه دستور داده شده كه علاوه بر اينكه خودتان به طور فردى صبر و مقاومت و پايدارى مىكنيد، با همكارى ديگران نيز به صورت جمعى صبر و پايدارى داشته باشيد. مترجم گرامى همين معنى را در ترجمه لحاظ كردهاند. ساير مترجمان غالباً دو فعل «اصبروا» و «صابروا» را يكسان فرض كرده و در ترجمه آنها دو تعبير مترادف آوردهاند.
ترجمههاى درست ديگر: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، شكيبا باشيد و ديگران را به شكيبايى فرا خوانيد». ـ (آيتى).
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد، شكيبايى ورزيد و ديگران را نيز به شكيبايى واداريد». (مشكينى)
«اى مؤمنان، به صورت فردى و جمعى پايدار باشيد». (طاهرى)
38 ـ آل عمران، 30:
يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَدًا بَعيدًا
«روزى كه هر كس آنچه (كار) نيك به جاى آورده حاضر شده مىيابد، دوست دارد كاش ميان او و كارهاى بدش، به راستى فاصلهاى دور باشد».
بررسى: بخشى از اين آيه در ترجمه نيامده است.
39 ـ آل عمران، 36:
فَلَمّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنّى وَضَعْتُهآ أُنْثى وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى وَ إِنّى سَمَّيْتُها مَرْيَمَ
«پس چون او را فرو نهاد گفت: پروردگارم! من او را به راستى دختر زادم ـ در حالى كه خدا به آنچه او زاييده داناتر است ـ و پسر چون دختر نيست، و من نامش را مريم نهادم».
بررسى: در عبارت «و ليس الذّكر كالأنثى» اگر منظور اين بخش از آيه به طور كلى مقايسه بين پسر و دختر بود، (البته از نظر كارآيى در خدمتگزارى در معبد) و كلام هم كلامِ همسرِ عمران مىبود، با توجه به اينكه همسر عمران به دليل عدم قابليّت دختر براى كار سنگين خدمتگزارى در معبد متأسف شده بود، علىالقاعده بايد تعبير آيه اين گونه مىبود: «و ليس الأنثى كالذّكر» در حالى كه تعبير به عكس است. به نظر مىرسد اين جمله دنباله كلام معترضهاى است كه قبل از آن آمده است، يعنى «واللّه اعلم بما وضعت». بيشتر مترجمان فقط بخش اول را معترضه دانستهاند، در حالى كه هر دو بخش، معترضه و كلام خداست. در ضمن، الف و لام در «الذكر» براى جنس، و در «الأنثى» براى عهد است و مقصود اين است كه «هيچ پسرى مانند اين دختر نيست». بديهى است كه منظور پسران زمانهاند، همان گونه كه درباره بنىاسرائيل فرموده است: «وانّى فضّلتكم على العالمين» كه منظور مردم زمانهاند، زيرا بنىاسرائيل تنها ملت موحّد زمان بودند. در اينجا هم پسران زمانه در مقايسه با مريم قرار گرفتهاند كه بدون واسطه مردى، مادر پسرى خواهد شد كه از پيامبران بزرگ است و معجزاتى خاصّ خود دارد.
بنابراين، ترجمه درست آيه، چنان كه در ترجمه اين جانب آمده چنين است: «و چون وضع حمل كرد، [با افسوس] گفت: پروردگارا، دختر زادهام ـ در حالى كه خدا به حالِ فرزندى كه او [به دنيا] آورد، داناتر است و [مى داند كه] هيچ پسرى چون اين دختر نيست ـ و او را مريم نام نهادم...» واللّه اعلم.
40 ـ آل عمران، 74: يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِه مَنْ يَشآءُ
«رحمت خود را به هر كس بخواهد اختصاص مىدهد».
بررسى: در اين ترجمه مفعول فعل جابهجا شده است. استاد، همين عبارت قرآنى را در آيه 105 سوره بقره درست ترجمه كردهاند، به اين صورت: «خدا هر كه را خواهد به رحمت خود اختصاص مىدهد». با توجه به اين ترجمه درست، زيرنويسى كه درباره آيه مورد بحث آوردهاند دليلى نخواهد داشت.
41 ـ آل عمران، 104: أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «آنان همان رستگار كنندگانند».
بررسى: مترجم گرامى در برخى موارد درباره صيغههاى مختلف «مفلحون» توضيح كوتاهى داخل پرانتز آوردهاند؛ مثلاً در ترجمه آيه اول سوره مؤمنون «قد افلح المؤمنون» گفتهاند: «مؤمنان بىگمان (خودشان و ديگران را) رستگار كردند» و نيز در آيه 21 سوره انعام در ترجمه عبارت «انه لا يفلح الظالمون» آوردهاند: «بىگمان ستمگران (خودشان و ديگران را) رستگار نمىكنند.
درست است كه باب افعال غالباً براى تعديه است، ولى همواره چنين نيست ؛ باب افعال معانى ديگرى هم دارد كه موارد زير از جمله آنهاست:
1. داخل شدن در وقت؛ مانند اصبح المسافر، مسافر داخل صبح شد.
2. براى رسيدن وقت كارى؛ مانند: احصد الزرع، وقت درو رسيد.
3. براى سلب فعل؛ مانند: اعديتك، با تو ترك دشمنى كردم.
4. براى گرفتن فعل از اسم؛ مانند: اثمرت الشجرة، درخت ميوه داد.
5. براى مبالغه؛ مانند: اعظمته، او را بزرگ شمردم.
6. وبالأخره براى صيرورت؛ مانند: اَقْفَرتِ الأرض، زمين بىآب و گياه شد. و «قد أفلح المؤمنون» مؤمنان رستگار شدند.
راغب در تشريح معناى فلاح و افلاح (مصدر ثلاثى و باب افعال آن) شعرى را نقل كرده كه مربوط به دوران قبل از اسلام است؛ و بديهى است كه معانى كلماتى كه در اشعار قديم عرب به كار رفته با معانى واژههاى قرآنى كه تقريباً همزماناند، هماهنگى دارند. قابل ذكر است كه راغب براى تأليف كتاب نفيس و پرارج مفردات ـ كه همچنان پس از گذشت ده قرن يكى از كتب معتبر مرجع به شمار مىرود ـ اساس كارش را بر اين قرار داد كه سالهاى طولانى ميان قبايل و طايفههاى بدوى كه در اطراف مكه و مدينه و ساير نقاط عربستان زندگى مىكردند، بگذراند تا از ميان گفتار روزمره آنان، كه به علت عدم ارتباط با ساير ملل، زبانشان دست نخورده و به حالت اوليه باقى مانده بود، معانى اصلى كلمات قرآن را جستوجو كند. راغب ضمن توضيحات خود درباره كلمه «فلاح» اين شعر را نقل كرده است:
اَفْلِحْ بما شِئتَ فقد يُدركُ بالضَّعف وقد يُخَدَّع الاريِب
بر هر چه مىخواهى پيروز شو، زيرا آن با ضعف هم به دست مىآيد؛ در حالى كه مرد خردمند و زيرك فريب (دشوارى آن را) مىخورد.
به طورى كه ملاحظه مىشود، در اين شعر صيغه امر باب اِفعال از ريشه (ف، ل، ح) به گونهاى است كه آن را به صورت متعدى نمىتوان ترجمه كرد. ذكر اين نكته نيز لازم است كه مصدر فلاح كه به معناى پيروزى و رستگارى است، ثلاثى مجرد آن صرف نمىشود و كاربرد ندارد؛ در آيات قرآن هم فقط از باب اِفعال حدود چهل مورد به صورت ماضى و مضارع و اسم فاعل آمده است، ولى مصادر ثلاثى مجرد ديگر همين ريشه كه معانى ديگرى دارند، در شكل مجرد صرف مىشوند وكاربرد دارند، مانند: فَلْح (بر وزن گرم) به معناى شخم زدن، فَلَح (بر وزن عمل) به معناى شكاف در لب پايين ايجاد شدن. فِلاحه و فَلاحه به معناى زراعت. اَفعال ديگرى هم هستند كه باب اِفعال آنها، علاوه بر معناى متعدّى، در معناى لازم هم به كار مىرود؛ مثلاً اَبْصَرَ يُبصِرُ كه صيغههاى مختلف آن در قرآن در موارد بسيارى آمده، همه جا در معناى لازم به كار رفته است، از قبيل آيه 42 مريم (19) «لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ » و آيه 3 انبياء (21) «أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ» و نيز آيه 12 سجده (32) «رَبَّنآ أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحًا» كه اتفاقاً در دو مورد از موارد فوق، باب اِفعال اين فعل، به علت اينكه در معناى لازم به كار مىرود، در كنار ثلاثى مجرد فعل «سمع» آمده و مترجم محترم همه اين موارد، و موارد مشابه را به طور صحيح به صورت لازم ترجمه كردهاند.
42 ـ آل عمران، 112:
إِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النّاسِ وَ بآءُو بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ
«مگر به وسيله ريسمانى از خدا و ريسمانى از مردم. و مهر (و مهار) گداصفتى بر آنان زده شد».
بررسى: عبارت «وباءو بغضب من اللّه» در ترجمه نيامده است.
43 ـ آل عمران، 125:
بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ الافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ
«آرى، اگر صبر كنيد و پرهيزكارى نماييد و (با همين جوش و خروش) بر شما بتازند، همانگاه پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشان گذارنده يارى خواهد كرد».
بررسى: بحث بر سر كلمه «مسوِّمين» است. البته اين ترجمه از نظر قواعد ايرادى ندارد، ولى چه چيز را آن فرشتگان بايد نشانگذارى مىكردند، و اين نشانگذارى چه اثرى در سرنوشت جنگ مىتوانست داشته باشد؟ بيشتر مترجمان براى درگير نشدن با اين سؤال، «مسوّمين» را به صورت مفعول ترجمه كردهاند (نشاندار)، ولى بديهى است كه هر مترجمى بايد متنى را كه در صفحه مقابل ارائه داده است، ترجمه كند، نه غير آن را. در اينجا مترجم محترم براى توجيه ترجمه خود كه با متن قرآن هماهنگى دارد (نشان گذارنده)، در زيرنويس توضيحى دادهاند به اين شرح: «اين نشان گذارىِ فرشتگان بدين معنى است كه بدون شركت در نبرد، خود را براى تقويتِ جنگجويانِ مسلمان به آنان نشان داده و نويد پيروزى مىدادند». اين توضيح هرچند براى اينكه يك سؤال مقدر بدون پاسخ گذاشته نشود، مفيد است، ولى به هر حال مفهوم ترجمه را توجيه نمىكند.
اما اينكه اين مشكل چگونه بايد حل شود، بايد به سراغ معناى ديگر «تسويم» برويم. همان طور كه كتب لغت معتبر تصريح كردهاند، معناى ديگر تسويم، فرستادن است (سَوَّم الخيل: ارسلها، المنجد) و مسوّمين در اينجا به معناى فرستندگان است، ولى مترجمان قرآن براى درگير نشدن با اين مشكل كه آنها چه چيز را براى مبارزان راه حق فرستادند، هيچ كدام اين معنى را انتخاب نكردهاند. اما اگر به آيات 10 و 12 انفال (8) توجه كنيم، مشكل حل مىشود. در آيه 10 انفال آمده است: «وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْرى وَ لِتَطْمَئِنَّ بِه قُلُوبُكُمْ؛ خدا اين وعده [اعزام فرشتگان] را تنها براى بشارت مقرر داشت، تا [اميدوار شويد ]و دلهاى شما بدان آرامش و اطمينان يابد». معلوم مىشود آنها مأمور فرستادن بشارت و اطمينان بر دلها بودهاند. نيز در آيه 12 انفال مىخوانيم: «إِذْ يُوحى رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنّى مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذينَ امَنُوا ؛ [به ياد آريد] آندم را كه پروردگارت به فرشتگان وحى كرد كه من با شما هستم؛ مؤمنان را پايمردى بخشيد». معلوم مىشود آنها مأمور فرستادن ثبات بر قدمهاى مؤمنان نيز بودهاند. بر اين اساس آيه را بايد اين گونه ترجمه كرد: «آرى، اگر ايستادگى كنيد و پرهيزكار باشيد، و [دشمنان] با همين خشم كه در آنهاست بر شما هجوم آورند، پروردگارتان شما را با پنجهزار فرشته كه فرستنده [اطمينان بر قلبها و ثبات بر قدمهاى مؤمنان]اند، يارى خواهد كرد»؛ واللّه اعلم.
44 ـ آل عمران، 130: يآ أَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا لا تَأْكُلُوا الرِّبوا أَضْعافًا مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللّهَ
«هان اى كسانى كه ايمان آوردهايد! ربا را با (سود) چندين برابر (اصل مالتان) مخوريد و از خدا پروا كنيد».
بررسى: اين ترجمه، اين توهّم را به وجود مىآورد كه اگر ربايى چنين شرايطى نداشت (و معمولاً هم در حال حاضر ندارد) خوردن آن اشكالى ندارد؛ گو اينكه مفهوم مخالف در قرآن اعتبار ندارد، وگو اينكه استاد در پاورقى توضيح دادهاند كه آيه 275 بقره، ربا را كلاً حرام كرده است، ولى بهتر است توجه كنيم كه «اضعافاً مضاعفة» اشاره است به وصفى كه عموماً در ربا وجود داشته؛ و بدين قرار ترجمه توهمزا نخواهد بود.
ترجمههاى درست:
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد، ربا را كه افزودنيها بر افزودههاست ـ سودهاى چند برابر ـ مخوريد و از خدا بترسيد». (مجتبوى)
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد، ربا را كه سودهاى افزوده و چند برابر است مخوريد و از خداپروا كنيد». (مشكينى)
«اى مؤمنان، ربا را كه افزايش مكرّر [و خود به خود سرمايه] است، مخوريد و از خدا پروا كنيد». (طاهرى)
45 ـ آل عمران، 158: وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لإَِلَى اللّهِ تُحْشَرُونَ
«بى چون اگر بميريد يا كشته شويد، همانا تنها به سوى خدا گردآورده خواهيد شد».
بررسى: كلمه «بىچون» كه در موارد فراوانى در اين ترجمه، در برابر حرف تأكيد آمده معادل خوبى براى آن نيست، زيرا «بىچون» به معناى بىمانند است؛ مثلاً مىگويند: خداى بىچون، به معناى «ليس كمثله شىء».
46 ـ آل عمران، 182:
ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُمْ وَ أَنَّ اللّهَ لَيْسَ بِظَلاّمٍ لِلْعَبيدِ
«اين عقوبت پيشفرستاده دستاورد شماست، و خدا بىگمان براى بندگان (خود) زياد بيدادگر نيست».
بررسى: اين عبارت در آيات 51 انفال (8)، 10 حج (22) و 46 فصّلت (41) تكرار شده است، و در آن سه مورد نيز مترجم محترم، با همين مضمون ولى با عبارات متفاوتى ترجمه كردهاند. اين ترجمه از نظر قواعد ايرادى ندارد، ولى مشكل آن اين است كه براى هر خوانندهاى اين ابهام و سؤال را ايجاد مىكند كه ـ العياذ باللّه ـ خدا تا حد كمى ستمگر است! مترجم گرامى در پانويس ترجمه خود توضيح دادهاند كه اين «زياد» بر اساس بيدادگرى دوگانه است كه شما را در گناه اجبارى عذاب كند. ولى اين توضيح هم نمىتواند ترجمه را توجيه كند؛ علاوه بر اينكه اصولاً هيچ كس مجبور به ارتكاب گناه نيست. غالب مترجمان براى فرار از مشكلى كه پيش مىآيد، مبالغه بودن «ظلاّم» را در ترجمه ناديده گرفته و گفتهاند خدا نسبت به بندگان ستمگر نيست. مشكل اين ترجمه آن است كه دقيق نيست و با آيه شريفه مطابقت ندارد. ترجمه اين جانب از آيه چنين است: «آن [عذاب] نتيجه اعمالى است كه از قبل مرتكب شدهايد و [اگر جز اين بود،] ظلم فاحشى نسبت به بندگان [مىبود كه] دور از [شأن ]خداست». به طورى كه ملاحظه مىشود، كلمه «ظلاّم» در آيه، ارتباط ظريف و دقيقى با بخش نخست آيه دارد. در واقع، اين آيه، مجازات بدون استحقاق را كه ظلمى بسيار بزرگ است، از خدا نفى مىكند، و اگر مجازات بىسبب باشد، مجازات كننده هر كه باشد، يقيناً ظلاّم خواهد بود و خدا ظلاّم نيست. اين آيه دقيقاً همان معنايى را مىرساند كه در آيه 117 هود (11) بيان شده است: وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ «پروردگار تو بر آن نبود كه شهرهايى را كه مردمش درستكار بودند، ستمگرانه نابود كند». با اين توضيح، آيه معنايى روشن و منطقى و سرراست دارد.
47 ـ آل عمران، 183:
اَلَّذينَ قالُوا إِنَّ اللّهَ عَهِدَ إِلَيْنآ أَلاّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتّى يَأْتِيَنا بِقُرْبانٍتَأْكُلُهُ النّارُ
«كسانى كه گفتند: خدا با ما پيمان بسته كه به هيچ پيامبرى ايمان نياوريم تا براى ما قربانى بياورد كه آتش آن را (به نشانه قبول) بخورد».
بررسى: همان طور كه در مفردات و المنجد آمده است، واژه «عهد» اگر با «الى» بيايد، به معناى سفارش كردن است (عهد الى فلان: اوصاه و شرط عليه ـ المنجد). بنابراين ترجمه آن به «پيمان بسته» صحيح نيست. مترجم گرامى همين تعبير را در آيه 125 بقره تقريباً درست ترجمه كردهاند، ولى در آيات 115 طه (20) و 60 يس (36) در ترجمه ايشان همين مشكل وجود دارد.
ترجمههاى درست: «اينان كسانى هستند كه مىگفتند خداوند به ما سفارش كرده است كه به هيچ پيامبرى ايمان نياوريم مگر آنكه براى ما قربانىاى عرضه بدارد كه آتش آن را پاك بسوزد». (خرمشاهى)
«همان كسانى كه گفتند: همانا خداوند (در كتابهاى آسمانى) به ما سفارش كرده كه هرگز به فرستادهاى ايمان نياوريم تا براى ما قربانىاى بياورد كه آتش (آسمانى به علامت قبول) آن را بسوزاند». (مشكينى)
«[آنان] كسانى [هستند] كه گفتند: خدا به ما سفارش كرده است كه هيچ پيامبرى را باور نكنيم تا [گوسفندى] قربانى براى ما بياورد كه طعمه آتش [ناشى از صاعقه] گردد». (طاهرى)
48 ـ آل عمران، 183:
قُلْ قَدْ جآءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلى بِالْبَيِّناتِ وَ بِالَّذى قُلْتُمْ
«بگو: همواره پيش از من (هم) پيامبرانى آمدند كه دلايل آشكار را با آنچه گفتيد برايتان آوردند».
بررسى: مترجم گرامى «باء» در «بالذى» را به معناى معيّت گرفتهاند. اگر چنين بود، نيازى به آوردن حرف «واو» نبود. «باء» در اينجا همچون باى «بالبينات» براى تعديه است كه روى فعل «جاءكم» اثر گذاشته است.
ترجمههاى درست:
«بگو: به يقين پيش از من فرستادگانى معجزهها و آنچه را كه گفتيد، آوردند». (انصارى)
«بگو: پيش از من پيامبرانى بودند كه براى شما معجزاتى آوردند و همين را هم كه گفتيد عرضه داشتند». (خرمشاهى)
«بگو: قبل از من پيامبرانى معجزههاى آشكار و آنچه خواستيد براى شما آوردند». (طاهرى)
49 ـ نساء، 1:
اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذى خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها
«از پروردگارتان پروا كنيد، كسى كه همه شما را از يك تن آفريد و همسرش را (نيز) از او پديد آورد».
بررسى: اشكال اين ترجمه آن است كه يك كلمه داخل قلاب كسر دارد، يعنى ترجمه بايد به اين صورت باشد: «وهمسرش را از [جنس] او پديد آورد». دليل آن آيه 21 روم (30) است كه مىفرمايد: وَ مِنْ اياتِه أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْها. اتفاقاً مترجم گرامى خود در ترجمه اين آيه گفتهاند: «از نشانههاى اوست كه از جنس خودتان همسرانى برايتان آفريد تا بدانها آرام گيريد». اين كه خدا همه همسران مردان مورد خطاب در اين آيه را از «جنس» مردان آفريد، نه هر زنى را از «بخشى از وجودِ» همسرش، امرى بسيار بديهى است كه احتياج به اثبات و توضيح ندارد. در آيه 72 نحل (16) نيز مفهوم آيه 21 روم تكرار شده است. بنابراين در آيه مورد بحث نيز بايد به همين شكل ترجمه شود.
ترجمههاى درست:
«از پروردگارتان پروا كنيد، آن كه شما را از يك تن ـ آدم (ع) ـ آفريد و جفت او را از [جنس ]او آفريد». (مجتبوى)
«از مخالفت پروردگارتان بپرهيزيد! همان كسى كه همه شما را از يك انسان آفريد؛ و همسر او را (نيز) از جنس او خلق كرد». (مكارم شيرازى)
«در برابر پروردگارتان پروا كنيد كه شما را از يك تن آفريد و همسرش را نيز از [جنس ]او آفريد». (طاهرى)
50 ـ نساء، 3:
وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تُقْسِطُوا فِى الْيَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّسآءِ
«واگر در (اجراى) قسط [، فوق عدالت] ميان يتيمان بيمناكيد (دست كم) هرچه از زنان كه شما را پسند افتاد به همسرى برگزينيد».
بررسى: ترجمه اين آيه نياز به افزودههايى كوتاه داخل قلاب دارد، تا ابهام آن برطرف شود. در اين ترجمه روشن نيست كه اولاً كدام يتيمان مورد نظرند. ثانياً ميان اجراى عدالت بين يتيمان و ازدواج انسان با زنان دلخواه خود چه ارتباطى است؟! البته در ترجمه جاى توضيحات طولانى نيست، ولى عصاره توضيحاتى را كه درخورِ تفسير است، مىتوان به صورت چند كلمه درون قلاب به ترجمه تزريق كرد، تا براى خوانندگان ابهامى باقى نماند. با توجه به اينكه در آيه قبل آمده است: «اموال يتيمان را حيف و ميل نكنيد» معلوم مىشود در اين آيه نيز يتيمانِ تحت سرپرستى هر كس مورد نظر است.
توضيح اينكه: از آنجا كه در دوران جاهليت، كار اعراب جنگ و خونريزى و غارتگرى بود، يتيم در ميان آنان فراوان بود و افراد متمكن و توانمند، دختران يتيم و اموال آنان را به عنوان سرپرست در اختيار مىگرفتند و پس از بلوغ با آنان ازدواج مىكردند، و به اين ترتيب اموالشان را نيز تصاحب مىكردند. اين ظلم فاحش مورد نكوهش قرآن قرار گرفت و در اين آيه فرمود: اگر از اجراى عدالت ميان يتيمانِ تحت سرپرستى خود نگرانيد، با آنان ازدواج نكنيد، بلكه با زنان ديگر ازدواج كنيد. موضوع اين است كه سرپرست يك دختر يتيم ـ كه اموالى هم به ارث برده است ـ پس از ازدواج دختر، بايد مدافع او در قبال بىعدالتى احتمالى همسر باشد، واگر سرپرست، خود، همسر دختر باشد، در موقع اختلاف و بروز دشوارى چگونه از او دفاع خواهد كرد؟ از اين رو، بهتر است شرايط به گونهاى باشد كه دختر يتيم، پس از ازدواج نيز سايه سرپرست را جداگانه احساس كند. اين مسئله شبيه به قوانين عرفى است كه معمولاً هيئت مديره شركتها را از معامله با خود شركت منع مىكنند. البته چون پديده اختلاف در مورد آيه عموميت ندارد، آيه فقط هشدار داده است، نه دستور. در اينباره، در آيه 127 همين سوره (نساء) نيز مجدداً هشدار داده است. با اين توضيحات، با افزودن جملاتى درون قلاب، ابهامها برطرف مىشود.
ترجمههاى روشنتر:
«واگر بيم داريد كه درباره يتيمان ـ درباره ازدواج با دختران يتيم ـ نتوانيد به داد و انصاف رفتار كنيد پس [با آنان نكاح مكنيد و]آنچه شما را از [ديگر] زنان خوش آيد، بگيريد». (مجتبوى)
«واگر بيم داشتيد كه نتوانيد درباره دختران يتيم (در صورتى كه با آنها طبق رسم آن روز ازدواج كنيد) عدالت ورزيد، پس با آنچه ميلتان باشد از زنان ديگر ازدواج نماييد». (مشكينى)
«و اگر ترس داشتيد كه [در صورت ازدواج با دختران يتيم تحت قيموميت خود] نتوانيد درباره آنان عدالت را رعايت كنيد، با زنان [ديگر] كه مىپسنديد ازدواج كنيد». (طاهرى)
51 ـ نساء، 20:
وَ اتَيْتُمْ إِحْديهُنَّ قِنْطارًا فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئًا
و به يكى از آنان بار شترى طلا دادهايد، پس چيزى از او باز پس مگيريد».
بررسى: ضمير «منه» به مال برمىگردد نه به زن؛ و اگر چنين بود، بايد ضمير «ها» به كار برده مىشد. ترجمه درست اين است: «چيزى از آن را پس مگيريد». ضمناً «قنطار» به مال زياد گفته مىشود و مال زياد هم نسبى است؛ بنابراين بهتر است ترجمه به اين شكل باشد: «و به يكى از آنها مال هنگفتى داده باشيد، چيزى از آن مال را پس مگيريد». (انصارى)
52 ـ نساء، 21:
وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى بَعْضُكُمْ إِلى بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ ميثاقًا غَليظًا
«چگونه آن مال را (از آنان) بازمىستانيد، با آنكه همواره با آنان خلوت كردهايد (تنگاتنگ بهره زناشويى و كام گرفتهايد) و (آنان هم) از شما پيمانى استوار گرفتهاند».
بررسى: اگر قرآن موضوعى را از جهت متانت كلام به طور سربسته بيان كرده است، ما هم در ترجمه بايد دقيقاً از همان شيوه استفاده كنيم. افزودن اين پرانتز با هدف توضيح موضوعى كه خود به خود روشن است، چه لزومى دارد؟
53 ـ نساء، 22:
وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ ابآؤُكُمْ مِنَ النِّسآءِ
«و با زنانى كه پدرانتان به ازدواج خود درآورده (و يا آميزش به حرام كرده)اند، نكاح مكنيد».
بررسى: در اينجا هم به افزودن اين پرانتز هيچ گونه نيازى نيست؛ علاوه بر اينكه چنين چيزى در آيه مطرح نبوده است و همان مشكل بند قبلى را دارد. اگر قرار باشد هر جا واژه نكاح در قرآن آمده است، چنين توسعه غير ضرورى در معناى آن بدهيم، در مورد آيات فراوان ديگرى، مانند آيه 230 سوره بقره فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتّى تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ، چه بگوييم؟!
54 ـ نساء، 88:
فَما لَكُمْ فِى الْمُنافِقينَ فِئَتَيْنِ
«پس چيست شما را در حال دودستگىِ منافقان»
بررسى: فحواى كلام در اين ترجمه اين است كه منافقان دو دسته شدهاند، در حالى كه آيه مىفرمايد شما دو دسته شدهايد؛ يعنى دستهاى تحت تأثير ايمان ظاهرى آنان قرار گرفتهايد و دسته ديگر حقيقت حال آنان را درك مىكنيد. نظر مترجم گرامى هم همين طور بوده، ولى چون پردازش عبارت نامناسب بوده، معناى آن تغيير كرده است. اگر كلمه «درباره» به جمله اضافه شود، به اين شكل: «پس چيست شما را در حال دو دستگى، درباره منافقان؟» ترجمه تقريباً اصلاح مىشود. در اين صورت علامت كسره از زير كلمه «دو دستگى» بايد حذف شود. ترجمه روانتر: «شما را چه شده است كه در مورد منافقان دو دسته شدهايد؟». (فولادوند)
55 ـ نساء، 92:
فَإِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ إِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ ميثاقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِه وَ تَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ
«پس اگر (مقتول) از گروهى است كه دشمنان شمايند و خود وى مؤمن است، (قاتل) بايد به خانواده وى خونبهايى تسليم كند و مؤمنى دربند را (هم) آزاد نمايد».
بررسى: بخشى از آيه در ترجمه نيامده است.
55 ـ نساء، 154:
وَ قُلْنا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّدًا
«به آنان گفتيم سجده كنان از درب (بيت المقدس) درآييد.
بررسى: واردشدن در حال سجده، به معناى اصطلاحى سجده و با شكل فيزيكى خاص آن ممكن نيست. در اينجا منظور ورود با حالت خضوع و فروتنى است كه معناى اصلى سجده است. راغب در مفردات گفته است: السجود اصله التّطامن و التذلّل و جُعِلَ ذلك عبارة عن التّذلل للّه و عبادته. و معناى آيه اين است كه با حالت خضوع و فروتنى از دروازه وارد شويد. همين اشكال در مورد سجده فرشتگان براى آدم كه در آيات 34 بقره (2)، 11 اعراف (7)، 61 اسراء (17)، 50 كهف (18) و 16 طه (20) آمده است، بر ترجمه آقاى دكتر صادقى و بسيارى از ترجمههاى ديگر وارد است. معناى «اسجدوا لآدم» اين است كه در برابر آدم اظهار فروتنى كنيد، و نيز در آيه 100 يوسف (12) در مورد سجده پدر و برادران يوسف براى او، معناى آيه اين است كه در برابر او ابراز فروتنى كنيد. البته مترجم گرامى ما براى اينكه با مشكل سجده براى انسان ـ كه آشكارا شرك است ـ مواجه نشوند، در آيه 34 بقره (و ساير آيات مشابه) گفتهاند: به فرشتگان فرموديم به خاطر (شكرانه تعليم گرفتن از) آدم، (براى خدا) سجده كنيد، و در آيه 100 يوسف (12) نيز ترجمهاى با همين كيفيت دارند كه راه پر پيچ و خمى براى پرهيز از مشكل است. چه لزومى دارد كه از معناى اصلى و روشن «سجده» فاصله بگيريم و براى مشكلى كه در برابر خود ايجاد كردهايم، دنبال راه حل بگرديم؟
ترجمههاى درست:
«و به ايشان گفتيم فروتنانه از اين دروازه وارد شويد». (خرمشاهى)
«و به آنها گفتيم، (براى توبه) از در (بيت المقدس) با خضوع درآييد». (مكارم شيرازى)
«و به آنان گفتيم با خضوع و فروتنى از دروازه [بيت المقدس] وارد شويد». (طاهرى)
57 ـ نساء، 154:
وَ قُلْنا لَهُمْ لا تَعْدُوا فِى السَّبْتِ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ ميثاقًا غَليظًا
«و نيز به آنان گفتيم: در روز شنبه تجاوز نكنيد و از ايشان پيمانى سخت بىامان گرفتيم»
بررسى: اين ترجمه، اين توهّم را براى خواننده به وجود مىآورد كه تجاوز در ساير روزهاى هفته آزاد است. اگر بگوييم مفهوم مخالف در قرآن اعتبار ندارد، براى هر خوانندهاى كه با تفسير آشنا نيست، اين سؤال مطرح مىشود كه چرا توصيه به عدم تجاوز ـ كه همواره خطاست ـ فقط به يك روز از هفته محدود شده است؟ در ترجمه اين آيه، افزودن چند كلمه درون قلاب براى روشن شدن اينكه منظور، تجاوز از حكم تحريم صيد ماهى در روزهاى شنبه است ـ كه در آيات ديگر قرآن مطرح شده ـ ضرورى است. استاد در پاورقى نيز توضيحى در اين باره ندادهاند.
ترجمههاى روشنتر:
«و به آنها گفتيم در روز شنبه از اندازه مگذريد ـ ماهى نگيريد و از حكم تجاوز نكنيد ـ و از آنان پيمانى سخت و استوار گرفتيم». (مجتبوى)
«و به آنها گفتيم: در روز شنبه (از حريم حرمت صيد ماهى) تجاوز مكنيد و از آنان پيمانى سخت و استوار گرفتيم». (مشكينى).
«و به آنان فرمان داديم كه: روز [هاى] شنبه [از حكم ويژه تحريم صيد ماهى] تجاوز نكنيد و از آنان پيمان محكمى گرفتيم». (طاهرى)